تنها و بی کس و بی هم نفس گشته ام
زندانی و افسرده در این قفس گشته ام
آری دنیا برای من قفسی بیش نیست
وقتی در این دنیا کسی همدم من نیست
درد و رنجی نهفته در درونم که قابل ذکر نیست
تو بگو راه رهایی از این تنهایی چیست ؟
تو بگو از که بپرسم دلیل تنهایی ام را
تو بگو با این تنهایی ، چگونه بگذرانم زندگیم را ؟
آدم تنها ، غمهای زیادی دارد
غم هایی که تحمل آنها را هیچ کس ندارد
از بَدو تولد تنهایی بوده همراه من
از همان موقع نیز شادی بوده بیگانه با من
یعنی هیچ کس در این دنیا دوستدار من نیست ؟
یعنی هیچ کس دراین دنیا عاشق من نیست ؟
شاید مانند من در این دنیا کم نیست
ولی آخر هم نفهمیدم، دلیل تنهایی ام چیست
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آمار سایت