loading...
مجله اینترنتی سوشا
سوشا62 بازدید : 13 دوشنبه 18 دی 1391 نظرات (0)
شکنجه بیشتر از این
که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد
به دیگری برسد
چه میکنی اگر اورا
که خواسته ای یک عمر
کسی از راه ناگهان برسد
رها کنی بروند و دوتاپرنده شوند
گلایه ای نکنی بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به دیگران برسد
خدا کند که...
نه نفرین نمی کنم
نکند به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند که این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
سوشا62 بازدید : 22 دوشنبه 18 دی 1391 نظرات (0)
خیال بوسیدنت یک لحظه هم دست از سرم بر نمی دارد

بی انصاف
هر شب به خوابم نیا
سوشا62 بازدید : 12 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)
دخترک خندید و پسرک ماتش برد !

که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده

باغبان از پی او تند دوید

به خیالش می خواست،

حرمت باغچه و دختر کم سالش را

از پسر پس گیرد !

غضب آلود به او غیظی کرد !

این وسط من بودم،

سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم

من که پیغمبر عشقی معصوم،

بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق

و لب و دندان ِ

تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم

و به خاک افتادم

چون رسولی ناکام !

هر دو را بغض ربود…

دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:

” او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! ”

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:

” مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! ”


سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !

عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !

جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،

همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:

این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت


 
 
سوشا62 بازدید : 12 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)

او به تو خندید و تو نمیدانستی

این که او می داند

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

از پی ات تند دویدم

سیب را دست دخترکم من دیدم

غضبآلود من نگاهت کردم

بر دلت بغض دوید

بغض چشمت را دید

دل و دستش لرزید

سیب دندان زده از دست دل افتاد به خاک

و در آن دم فهمیدم

آنچه تو دزدیدی سیب نبود

دل دردانه ی من بود که افتاد به خاک

ناگهان رفت و هنوز

سالهاست که در چشم من آرام آرام

هجر تلخ دل و دلدار تکرار کنان

می دهد آزارم

چهره ی زرد و حزین دختر من هر دم

می دهد دشنامم

کاش آنروز در آن باغ نبودم هرگز

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که خدای عالم

زچه رو در همه باغچه ها سیب نکاشت؟

سوشا62 بازدید : 10 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)

كی فكرشو میكرد

با كوله بار غم

از خاطرت برم

رفتی گذشتی از

احساس من ولی

از تو نمیگذرم

كی فكرشو میكرد

بعد نبودنت

سرخورده تر بشم

من فكر میكنم

بازم به یاد تو

افسرده تر بشم

پیش تو مردنم

یا

زنده بودنم

فرقی نمیكنه

اما برای من

بازنده بودنم

فرقی نمیكنه

باید مسیرمو

بی همسفر برم

با كوله بار درد

كی فكرشو میكرد

من تو جوونی یم

پیر غمت شدم

كاری نمیشه كرد

كی فكرشو میكرد


سوشا62 بازدید : 12 دوشنبه 04 دی 1391 نظرات (0)
دلگیر که می شوم گاهی ، دلم گیر می شود از تو .
دلم غرق دلهره می شود و شبی باز دلارام می شوی
جا مانده ام ، دور رفته ای ....
زیبای من!
یادت نرود زود برگردی !
که بی تابی دلم را میان هزار شب تنهایی کشت
سوشا62 بازدید : 11 دوشنبه 04 دی 1391 نظرات (0)
کاش میدانستی
من سکوتم…حرف است
خندا هایم…حرف است
حرف هایم…حرف است
کاش میدانستی
کاش میفهمیدی
کاش…..
و صد کاش نمی ترسیدی
که مبادا دلم پیش دلت گیر کند
یا نگاهم پلی از عشق به دستان تو زنجیر کند
من کمی زودتر از خیلی دیر
مثل نور , از شب چشم تو سفر خواهم کرد
تو نترس…
سوشا62 بازدید : 8 دوشنبه 04 دی 1391 نظرات (0)
گمان میکنم

هر انسانی

روزی،

جای خالی دوست را حس خواهد کرد؛

شاید روزی که

تنها

کفش‌های خالی اش مانده باشد ...

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 121
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 10
  • بازدید کلی : 3,585