loading...
مجله اینترنتی سوشا
سوشا62 بازدید : 9 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (0)

 خدایا به خاطر تمام چیزایی که دادی، ندادی، دادی پس گرفتی،

 ندادی بعدا میخوای بدی، دادی بعدا میخوای پس بگیری، 

 ندادی میگی دادی، اصلا نمیخوای بدی،

 نمیدی هی میگی میدم

 شکـــــــــــــــر

سوشا62 بازدید : 12 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (0)

شیشه ای میشکند

یک نفر میپرسد

که چرا 

شیشه شکست؟

یک نفر میگوید:

شاید این رفع بلاست

دیگری میپرسد

شیشه پنجره را باد شکست؟

دل من سخت شکست

هیچ کس هیچ نگفت

غصه ام را نشنید

از خودم میپرسم"

ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود؟

سوشا62 بازدید : 5 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (0)
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست

آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیـزی ایران کهن نیست

در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست

در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست

در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست

آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست

آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی ست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست

من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست

هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست

پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست

هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست

این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست

این شهر عظیم است ولی شهر غریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

 
سوشا62 بازدید : 10 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (0)
وقتي سرهنگ تو جلسه ي آيين نامه پرسيد:

فكر مي كنيد كجا دور زدن ممنوعه؟؟؟

تو ذهنم فرياد زدم " تو رفاقت "
سوشا62 بازدید : 6 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (0)

خدایا...

کودکان گل فروش را می بینی!؟

مردان خانه به دوش

دخترکان تن فروش

مادران سیاه پوش

کاسبان دین فروش

محرابهای فرش پوش

زبانهای عشق فروش

انسانهای آدم فروش

همه را می بینی...؟!

می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم

دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد...!!!

سوشا62 بازدید : 7 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (0)

زندگی تکه کاهی است که کوهش کردیم

زندگی کوه بزرگی است که کاهش کردیم

زندگی نیست به جز نم نم باران بهار

زندگی نیست به جز دیدن یار

زندگی نیست به جز عشق٬ به جز حرف محبت به کسی

ورنه هر خار و خسی زندگی کرده بسی

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد

دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد

سوشا62 بازدید : 7 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (0)
آینه پرسید که چرا دیر کرده است؟ نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟ 

خندیدمو گفتم او فقط اسیر من است، تنها دقایقی چند تأخیر کرده است...

گفتم امروز هوا سرد بوده است، شاید موعد قرار تغییر کرده است...

خندید به سادگیم و آینه گفت: احساس پاک تو را زنجیر کرده است... 

گفتم از عشق من چنین سخن نگو، گفت خوابی سالها دیر کرده است... 

در آینه به خود نگاه میکنم، آه عشق تو عجیب مرا پیر کرده است... 

راست گفت آینه که منتظر نباش، او برای همیشه دیر کرده است.
سوشا62 بازدید : 21 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (0)

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست

*

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

 

سجده ای زد بر لب درگاه او

پر ز لیلا شد دل پر آه او

*

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای

*

جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای

*

نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی

*

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن

*

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو … من نیستم

*

گفت: ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پیدا و پنهانت منم

*

سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

*

عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یک جا باختم

*

کردمت آوارهء صحرا نشد

گفتم عاقل می شوی اما نشد

*

سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا بر نیامد از لبت

*

روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی

*

مطمئن بودم به من سرمیزنی

در حریم خانه ام در میزنی

*

حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بیقرارت کرده بود

*

مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم

سوشا62 بازدید : 7 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (0)

كاش مي دانستم خدايا غير تو را خواستن گناهي است بزرگ

من به باتو بودن قانع نشدم زندگي را جدا از تو ميدانستم

تو انقدر مرا دوست داشي كه حتي زماني كه به تو نمي انديشيدم

به من مي انديشيدي

 تو تمام ارزو هايم را براورده كردي در حالي كه من حتي يك ارزويت را براورده نكردم

 تو با اين همه بديم جز خوبي به من نكردي

 بلاخره روزي رسيد كه مرا از عرش به فرش رساندي

و من براي اولين بار سر به سجاده ي عشقت نهادم

وتو باز کرامتت را به من نشان دادی

مرا از فرشت به معراج خواندي چه قدر بزرگ و بي انتهايي

 خدایا...

دوستت داشتم حتی زمانی که بخاطرت سر خم نمی کردم،دوستت دارم

 ودوستت خواهم داشت

سوشا62 بازدید : 8 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (0)

چند صباحی است باتو صحبت نکرده ام ای خداوندگارم  

وقتی دلتنگ تو میشوم عشقم به تورا چندین هزار بار زیاد تر می نگرم

ای معبود من

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 121
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 43
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 37
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 37
  • بازدید ماه : 37
  • بازدید سال : 40
  • بازدید کلی : 3,615